انتقاد تند روزنامه جوان از منوچهر هادی و «گیسو»
تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۷۵۱۹۷
به گزارش «تابناک»، روزنامه جوان نوشت: سریال «گیسو» بعد از ۲۲ قسمت به پایان رسید. دو ماه قبل در همین ستون درباره ضعفهای این سریال نوشتم، اما پایان نیمه تمام این سریال و متن کارگردان این مجموعه که بر پایان اجباری گیسو تأکید داشت، موجب نوشتن این متن شد. اساساً منوچهر هادی با ساخت فیلمهای سینماییاش یا سریالهای شبکه خانگیاش مانند «عاشقانه»، «دل» یا «گیسو» نشان داده است در محتوا و اجرا تسلط کافی ندارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنچه ما در آثار هادی مشاهده میکنیم هیچ ربط منطقی به هنر یا سینما ندارد. چگونه میشود کارگردانی فصل دوم از یک سریال را بسازد و در انتهای آن که با کامنتهای منفی مخاطبانش مواجه شده با نوشتن یک بیانیه چند خطی بگوید این پایان اجباری است و دیگر مسئولیت ادامه گیسو با بنده نیست، این دقیقاً همان شانه خالی کردن به دلیل عدم تسلط در کیفیت یک مجموعه است.
حالا که ماحصل کار اینچنین شده است و قرار نیست چند بازیگر این سریال با هادی همکاری داشته باشند، نوشتن یک یادداشت چند خطی مشخص میکند ما با کارگردانی طرف هستیم که با اختیار داشتن امکانات اجرایی نتوانسته است سریالی درخور سلیقه مخاطب بسازد، در این میان گناه مخاطب چیست که باید هزینه کند و ۲۵ قسمت را ببیند و در آخر با یادداشت کارگردانش مواجه شود و با پایان نیمه تمامی که همه چیزش روی هوا مانده است و کارگردانش قصد ساختن ادامهاش را ندارد.
به سریال برگردیم؛ به سریالی که آنقدر ضعف محتوایی و اجرایی دارد که نمیشود همه آن را در این یادداشت گنجاند. آنچه در سریال گیسو قابل مشاهده است نداشتن یک قصه منسجم و سرراست است و این به دلیل نابلدی کارگردانش در ایجاد قصه و روایت و اجرا میباشد. هادی با در اختیار داشتن چند بازیگر شبهستاره سعی داشته سریالی عامهپسند بسازد، اما شکست خورده است چرا که آثار عامهپسند هم حتماً باید قواعدی را در خود داشته باشند.
گیسو به هیچ وجه نمیتواند حتی یک سریال عامهپسند باشد چرا که کارگردانش به هیچ وجه اجرا و چگونگی روایت برایش مهم نبوده است، به همین جهت ما با یکسری کاراکترهای بیهویت مواجهیم که نه شغلی دارند و نه زندگی مرسومی. کارگردان کوشیده آدمهای تکبعدی خلق کند. حاج یونس/ پیمان/ رضا / سهیل/ هوشنگ و مابقی آدمهای داستان هیچ کدام مصداق خارجی ندارند، حتی پیمان که از نظر رفتاری شباهت به جوانان نسل امروز دارد به دلیل ویژگیهای شخصیتی نمیتواند باورپذیر باشد.
اوج نابلدی در روایت توسط کارگردان در دو قسمت پایانی به طور واضح مشخص میشود؛ اینکه بازیگر نقش گیسو مهاجرت کرده و حالا با استفاده از جراحی پلاستیک مهناز افشار شده هانیه توسلی فاجعه است. چطور جراحی پلاستیک باعث تغییر صدا میشود که این میتواند حاصل ذهن فانتزی هادی باشد، حاج یونس در شهر میچرخد و پلیس او را دستگیر نمیکند. اینکه آدرس افرا و پدر و مادر درسا را میداند به شدت تعجبآور است، کاملاً مشخص است که هادی در قصه نیمبندش کمآورده که توسط پیمان و درسا خواسته به مخاطبش رکب بزند که اساساً پیگیری هم نمیشود و همه چیز موکول میشود به فصل بعدی که ساخته نمیشود.
این همه نابلدی در سریالسازی چگونه در یک کارگردان جمع شده است؟ چرا فکر میکند مخاطبش نمیفهمد؟ در بخش اجرایی هم با نماهای به شدت نادرست و شلخته مواجهیم؛ میزانسنهایی که اساساً ضعفهای بیشماری دارند، بازیهای سرد و بیروح و البته به شدت مصنوعی که این از ضعف کارگردان و نداشتن شخصیتپردازی در فیلمنامه میآید! چرا باید این همه بودجه صرف چنین اثری بشود که در آخر هم کارگردانش نتواند از سریالش دفاع کند، سریال ناموفق دل و پایان نیمهتمام گیسو دلیل خوبی برای مخاطب است که دیگر فیلمها و سریال این کارگردان را دنبال نکند.
منبع: تابناک
کلیدواژه: المپیک 2020 توکیو موج پنجم کرونا طرح ساماندهی فضای مجازی محمد سرور رجایی فرزانه فصیحی سریال گیسو نمایش خانگی منوچهر هادی کارگردان المپیک 2020 توکیو موج پنجم کرونا طرح ساماندهی فضای مجازی محمد سرور رجایی فرزانه فصیحی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۷۵۱۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انیمیشنهایی متفاوت برای بزرگترها؛ انیمیشنهایی مفرح برای بچهها
آفتابنیوز :
چقدر طول کشید که از پیرمرد شجاع و وفادار و بامزه «آپ/ بالا» خوشتان بیاید و با او همدلی کنید؟ نوازنده شکستخورده انیمیشن «روح» که در زندگی نتوانسته دنبال رؤیای نوازندگیاش برود و تازه پس از مرگ در عالم ارواح شجاعت لازم را برای تغییر زندگیاش به دست میآورد، چقدر شما را به خطر کردن و پی رؤیاهایتان رفتن ترغیب کرده؟ همین اواخر، انیمیشن معمولی «لئو» چقدر دیده شد و پیام ساده و عملیاش که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، به دلها نشست. ۸ انیمیشنی که در ادامه معرفی شده بخشی از خاطره چند نسل از دنیای انیمیشن است.
شرک (۲۰۰۱)
کارگردان: اندرو آدامسون و ویکی جنسون
محصول: امریکا
یک شخصیت چطور وارد فرهنگ عامه ــ آنهم نه فقط فرهنگ عامه کشور سازنده بلکه فرهنگ عامه بسیاری از مردم در سرتاسر جهان ــ میشود، پاسخش شرک است. اگر شما کسی را به شرک تشبیه کنید بلافاصله مخاطب شما متوجه میشود که منظور شما چیست. شرک و دیگر شخصیتهای این انیمیشن دیدنی خیلی زود جای خود را در میان شخصیتهای ماندگار انیمیشن باز کردند. بچهها و بزرگترها به سرعت عاشق این موجود سبز گنده بداخلاق، اما مهربان و شجاع شدند و حالا سالهاست که تماشاگر دنبالههای آن هستند. حتی اگر دیگر انیمیشنی از شرک تولید نشود، شرک همیشه به حیات خود ادامه میدهد.
شرکت هیولاها (۲۰۰۱)
کارگردان: پیتر داکتر
محصول: امریکا
در مانستروپولیس، هیولاها با ترساندن بچهها از صدای جیغ آنها انرژی تولید میکنند. اما کارخانه تولیدکننده جیغ بچه با مشکل تامین انرژی روبهرو است، چون کودکان دیگر مثل سابق نمیترسند. هیولاها از هر گونه تماس با بچهها مطلقا منع شدهاند، اما سالی و مایک، دو هیولای متخصص ترساندن بچهها، در اثر اشتباهی وارد دنیای بچهها میشوند و همهچیز به هم میریزد. در این بین سالی و مایک کشف میکنند که صدای خنده کودکان انرژی بیشتری تولید میکند. کمتر انیمیشنی به اندازه «شرکت هیولاها» در ترغیب آدمها در مواجهه با ترسهایشان که علت و اساسشان را هم نمیدانند موفق بوده است.
عصر یخبندان (۲۰۰۲)
کارگردان: کریس وج
محصول: امریکا
حتی اگر فرنچایز «عصر یخبندان» را هم ندیده باشید، احتمالا آن سنجابی را که با چنگ و دندان برای حفظ دانه بلوطش خودش را به آبوآتش میزند و بلاهای زیادی سر خودش و دنیای اطرافش میآورد دیدهاید. یکی دیگر از انیمیشنهای ماندگار سالهای آغازین هزار سوم میلادی که تا همین امروز خاطره خوش آن در ذهن تماشاگرانش باقی مانده، «عصر یخبندان» است. داستانی درباره دوستی، مدارا، پذیرش تفاوتها و در عین حال احترام به محیط زیست با شخصیتهای دوستداشتنیای مثل مندی و سید که زوج ناجور، اما جدانشدنیای هستند. درامی جادهای، اکشن و ماجراجویی که شوخیهای بامزهاش به حفظ قوام و انسجامش کمک زیادی کرده.
در جستوجوی نمو (۲۰۰۳)
کارگردان: اندرو استنتون و لی آنکریچ
محصول: امریکا
درونمایه جستوجو در اغلب انیمیشنها قابل تشخیص است. انگار از روز اول که قرار بر پا گرفتن صنعت انیمیشن بوده، طالع شخصیتهای انیمیشن را با جستوجو و سفر نوشتهاند. سه مرحله کلی سفر قهرمان که به «جدایی» (سفر به دنیای ناشناختهها)، «تشرف» (ماجراجویی در دنیای ناشناختهها) و «بازگشت» (برگشت به دنیای عادی) قابل تقسیم است در این انیمیشن و بسیاری انیمیشنهای دیگر کاملا رعایت شده. اینجا سفر درونی با سفر بیرونی همراستا و همزمان شده و تماشاگر راحتتر میتواند تاثیر سفر در پخته شدن خام را دریابد. فیلم اکرانی بسیار موفق داشت و این موفقیت با ساخت دنباله «در جستوجوی دوری» تدوام یافت.
کورالاین (۲۰۰۹)
کارگردان: هنری سلیک
محصول: امریکا
انیمیشن استاپ موشن را اصولا گرم و گیراتر از انیمیشن دوبعدی و سهبعدی میدانید یا نه؟ اگر فکر میکنید استاپ موشن فضایی صمیمی و دوستانه دارد، «کورالاین» حسابی غافلگیرتان میکند. اگر فکر میکنید که استاپ موشن اصولا فاقد صمیمت و جذابیت انیمیشنهای دوبعدی و سهبعدی است، باز هم «کورالاین» شما را متحیر میکند. شاید اگر تیتراژ این انیمیشن جذاب را نبینید، حدس بزنید که کارگردانش تیم برتون است که البته فانتزیهایش تاریکتر و دلهرهآورتر شده. «کورالاین» پاسخ به پرسشی کنجکاویبرانگیز، ولی در عین حال ترسناک است که هر آدمی در بچگی با آن مواجه شده: اگر پدر و مادر آدم جوری دیگری بودند، چه میشد؟
مری و مکس (۲۰۰۹)
کارگردان: آدام اِلیوت
محصول: امریکا
مری و مکس، دو آدم با دنیایی فاصله میانشان، دوست مکاتبهای هستند. مری که در استرالیا زندگی میکند و خانوادهای ازهمپاشیده دارد در هشتسالگی از سر اتفاق شروع به نامهنگاری میکند با مکس چهلوچهارساله چاق و مشکلدار در روابط اجتماعی. رابطه این دو به تدریج عمیقتر میشود و مثل هر رابطه دوستانه دیگری به مشکل میخورد. مری و مکس مستعدند که به تیرهروزیهای زندگی با شدت و حدت واکنش نشان دهند و همین ویژگی هم هست که برای تماشاگر ملموسشان میکند. انیمیشنی ماندگار با تکنیک استاپ موشن.
انومالیزا (۲۰۱۵)
کارگردان: چارلی کافمن و دوک جانسون
محصول: امریکا
مردی میانسال به نام مایکل که متخصص خدمات مشتریان است برای سخنرانی در کنفرانسی وارد هتل فرگولی میشود. هتل فرگولی در ظاهر هیچ شباهتی به هتل اوِرلوک فیلم «درخشش» (۱۹۸۰) استنلی کوبریک ندارد که ساکنانش را به انزوا میکشاند، روحشان را با سیاهی تغذیه میکند و دست آخر باعث جنونشان میشود. در واقع فرگولی برای مایکل به مراتب بدتر از اورلوک است. در این هتل است که مایکل با خودش و زندگی پوچ و بیروحش مواجه میشود. این انیمیشن که با تکنیک استاپ موشن ساخته شده همان روح فیلمنامه مشهور «درخشش ابدی یک ذهن پاک» را دارد؛ غمگین و دریغخوار که با سردی رئالیستیاش برگشتناپذیر بودن زندگی را توی گوش مخاطب میزند و خوشبختانه پایانی نسبتا خوش دارد.
لاکپشت قرمز (۲۰۱۶)
کارگردان: مایکل دودوک دی ویت
محصول: فرانسه و ژاپن
اگر در انیمیشن دنبال آواز و حرکات موزون و دیالوگهای بامزه هستید، این انیمیشن به هیچ وجه مناسب شما نیست. این انیمیشن بیکلام است و صدای طبیعت و موسیقی گوشنواز راوی آن. مردی که با جریان آب به جزیرهای متروک و دورافتاده آورده شده، تصمیم میگیرد با قایقی از جزیره بگریزد، اما لاکپشت قرمز عظیمالجثهای بزرگترین مانع بر سر راه او برای رهایی است. مرد برای بازگشت به اجتماع و خلاصی از طبیعت هرچه در توان دارد رو میکند، ما خلاصی واقعی او در صلحی است که با طبیعت نصیبش میشود. «لاکپشت قرمز» تماشاگرش را به فکر میاندازد که زندگی در طبیعت چه بهایی دارد.
منبع: همشهری آنلاین